WebMar 25, 2024 · تمرکز نشئه رضا براهنی. ب ي شکسته با الفِ قد تو ميرقصد حالا همه کلمه آن تو ميان من بالاي ما. چقدر و چند ازين چيزها بغلت داري چقدر و چند. به خودت او گفتي مرا به او در خيالش بغلتان که خوابش با خوابم ... Webرضا براهنی «خطاب به پروانهها» را، که گزینهای است از شعرهای ۶۹ تا اوایل ۷۳ او، مهمترین مجموعهٔ شعر خود میداند.
آشنایی با کلمات و اصطلاحات پرکاربرد زبان فرانسه (به همراه تلفظ) - خوبو
Webرضا براهنی (۲۰) نصرت رحمانی (۱۷) کیومرث منشی زاده (۲) سیاوش کسرایی (۹) رضا فرمند (۱) احمد شاملو (۳) ولادیمیر هولان (۱) سیلویا پلات (۱) مارگوت بیکل (۲) چارلز بوکوفسکی (۳) اکتاویو پاز (۴) کلارا خانس Webتمرکز نشئه رضا براهنی. جهان به سود جهان است ببيندت حالا بچينم. برو به هوا، به هواي اين که من از پشت پا نگرانت شوم. و آمدي که بيايي بيا و چنگ وار منحني ام را بگير و باز بغل کن بزن که بخواند. بِدُم ... ftb informant hotline
رضا براهنی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
WebMar 25, 2024 · رضا براهنی در سال ۱۳۴۹ کار نگارش «روزگار دوزخی آقای ایاز» یک رمان تاریخی کمنظیر درباره تاریخ ایران را از زبان ایاز، غلام و معشوق محمود غزنوی به پایان رساند. او در چند مصاحبه اعلام کرد با ... WebMar 25, 2024 · رضا براهنی نویسنده چپگرا، شاعر و ناقد ادبی ایرانی است. او عضو کانون نویسندگان ایران و یکی از چهرههایی است که در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ برای تشکیل کانون نویسندگان ایران با جلال آل احمد همکاری ... دو چشم زنده که از توده های خاکستر بسوی زندگی ام منفجر شده ست از عمق تمام زندگی ام را، پناهگاه شده ست به ریشه های تنم من رجوع خواهم کرد رجوع خواهم کرد به مادر تن خود، به ریشه های کهنسال مهربانی خود به سرزمین سپیدارهای عاطفه ها به رد پای شقایق درون پاهایم به آسمانی از کهکشان مینایی که مشرف است به مهتاب روحانی رجوع خواهم کرد رجوع خواهم کرد به قلب آتش ... See more من نمی دانم پشت شیشه ها، زیر برگان درختان این چه آوازی است می رانند عاشق های قایقران به سوی من؟ این چه آوازی است می خوانند به سوی من؟ و نمی دانم کنارم زیر ابر آتشین نور کیست می خندد چو مستان در سکوت شب به سوی من؟ کیست می گرید چو مجنون در پناه عشق سوی من؟ و نمی دانم ز روی دیده ام گه رام و نا آرام کیست می رقصد … See more به جز دو دست من، دو چشم من، لبان من به جز دو دست او، دو چشم او، لبان او کس از کسان شهر را خبر نشد که من مکیده ام ز قلب او، هزار آرزوی او کس از کسان شهر را خبر نشد که این درخت خشک را من … See more قربان! حرف زدن با شما برایم دشوار است در زندان شایع شده که شما شاعر هستید من در عمرم حتی یک شعر هم نگفتهام حتی یک شعر هم نخواندهام اما میتوانم زندگی خصوصی کارگری را که هیچ چیزش شاعرانه نیست برایتان تعریف کنم البته اگر درد پاهاتان اجازه … See more یک لحظه پس از شکفتن ابریشم از ظهر شباب دست او می آیم با این تب استوایی ام مالامال از سایه ی گیسوان با آسایش یک لحظه پس از سپیده های سوسن از مهر گیاه آفتاب اندامش از سلطنت بلند انگشتانش از صبح کلام صادقش می آیم یک لحظه پس از طلیعه های تبدار از شهرت راه رفتنش از چلچله پله های گامش می آیم یک لحظه پس از بسیج … See more gigacc tls